#من_پسرم
#قسمت_239
دوباره شروع میکنه به حرف زدن و من با پس زدن این استرسی که کل وجودمو به طوفان کشیده؛ سراپا میشم گوش تا بشنوم:
- من یه کاری کردم ولی ازم نپرس چرا! شاید یه روزی بهت دلیلش رو گفتم. اون شب من از یه دکتر زنان خواستم هم از لحاظ بدنی چکت کنه هم هر آزمایشی لازمه ازت بگیره...
آهی چیکار کرده؟ نمیفهمم حرفهاشو؟ چک چی؟ آزمایش چی؟
صاف میایستم و نبض کنار شقیقهم میزنه:
- تو چیکار کردی آهی؟ چه آزمایشی ازم گرفتی؟ دِ بنال لعنتی!
بین حرفم میپره و سریع حرفهاش رو میزنه:
- ببین جواب آزمایشهات رو برات فرستادم میتونی ببری پیش هر دکتری که بهش اعتماد داری تا برات بخونتش؛ تو از لحاظ جنسی هیچ مشکلی نداری، هورمونهای مردونه بدنت به همون اندازهایه که هورمونهای مردونهی بقیه دختراست؛ نشانه ای از آلت تناسلی ثانویه توی بدنت نیست. بذار یه جور دیگه بگم؛ توی بررسی ژنهات؛ ترکیب ژنیت همه شون ایکس(x) بودن، هیچ( ایکس وای xy) ای پیدا نشده.
زانوهام بیجون میشن و با زانو روی زمین میافتم:
- چی شد خوبی؟
- امکان نداره...
به زبون میگم امکان نداره ولی آهی قسم خورده؛ دروغ نمیگه. ولی ولی ولی باز هم این امکان نداره جواب آزمایشم منفی شده باشه! من پسرم! چطور امکان نداره آزمایش اشتباه شده حتما!
- میخواستم این حرفو موقعی که کارمون تموم شد بهت بزنم ولی الان به خاطر وضعیتی که توشی مجبور شدم بهت بگم. تو یه دختر کاملی پس با هم جنست تحریک نمیشی. فقط یه مشکلی هست، خودت با قوی کردن تصویر سازیهای ذهنیت برای خودت مشکل پیش آوردی. تا خودت نخواهی هیچ تغییری توی بدنت و هورمنهات پیش نمیآد. سعی کن به ذهنت اجازهی تصویر سازی ندی؛ با دیدِ نفس ببینش. تا وقتیکه بخوای با دید کیا ببینش و جلوی ذهنت رو نگیری نمیتونی کاری از پیش ببری. بهم اعتماد کن نفس؛ اعتماد کن.
نظرات شما عزیزان: