,

من_‌پسرم

قسمت_-212

 


اونقدر داغونم که حتی فکر مخالفت هم به ذهنم نمی‌رسه! فقط آروم زمزمه می‌کنم.
- آهی نمی....
قبل از اینکه جمله‌م کامل بشه از دستم می‌کشه و تن بی جونم بین بازوهاش اسیر می‌‌شه. طبق عادتم می‌خوام با مشت و لگد بیفتم به جونش ولی نمی‌دونم چی می‌شه که دستم دور کمرش پیچ می‌خوره و هر چی عصبانیت از ظهر کشیدم و درد و تیر کشیدنم قلبم می‌شه اشک و توی چشم هام می‌جوشه.
با کف دستش آروم به کتفم می‌زنه.
- دختر و پسر نداره؛ آدم حالش خراب باشه باید خودش رو خالی کنه. گریه کن؛ بعدش هم خواستی با مشت و لگد بخاطر بغل کردنت می‌تونی بزنیم، مشکلی ندارم!
بعد از شنیدن حرفش مشتی درست وسط کمرش می‌زنم و بلافاصله صدای هق هقم اوج می‌گیره. من توی مسیری که انتخاب کردم تنهام؛ تنهای تنها! حتی خدا هم تنهام گذاشته از بنده هاش انتظاری نیست!
سرم روی سینه‌شه و دست هام هم‌چنان موقعیت قبلیشون رو حفظ کردن. حالم دست خودم نیست، نمی‌دونم چه جوری باید بعد از این زنده بمونم! دست می‌کشه به کمرم که می‌لرزم.
- کتایون ملکی چی گفته بهت که اینقدر ریختی بهم؟
چی بگم بهش؟ از خرد شدنم بگم یا به هیچ شمرده شدنم؟ وقتی جوابش رو با سکوت می‌دم اون هم چیز دیگه ای نمی‌پرسه. تا حالا کسی اشک هام رو ندیده و آهی استثناییه که اکثر حال های خرابم رو توی اوجش دیده!
اونقدری بغض می‌کنم و بارونی می‌‌شم که مطمئنم تیکه‌ی جلوی پیراهنش خیس خیس شده. هر چی تو این مدت فشار عصبی کشیدم و سعی کردم با بی تفاوتی پسش بزنم الان دارم خودم رو تخلیه می‌کنم؛ یعنی خواست خودم هم نیستا، حضور آهی وادارام می‌کنه آروم باشم و خودم رو آروم کنم.
آهی راز دار منه و حامی لحظه های خطریم؛ بعضی مواقع اگه چند ثانیه دیر می‌رسید می‌مردم! شاید همین حامی بودنشه که باعث شده روش به عنوان آرام‌بخش و مسکن حساب باز کنم.
حرکت دستش رو از کمر تا گردنم حس می‌کنم ولی اهمیتی نمی‌دم؛ عجیب باهاش راحتم و می‌دونم الان هدفش فقط آروم کردنمه. این همه مدت پیشش خواب یا بیهوش بودم راحت می‌تونست هر کاری بکنه و نکرد! اصلا بذار ببینم به این چشم ها و دل مهربون میاد که بخواد نگاهش کج بره؟
- خودت رو اذیت نکن؛ یک ساعته داری گریه می‌کنی! هر چقدر هم اتفاق بدی افتاده باشه با گریه حل نمی شه.
گلوم کیپ کیپه؛ همون‌جوری که سرم توی بغلشه با چند کلمه که از گوشه کنار ذهنم بیرون کشیدمشون به حرف میام و باز هم حرف هایی می‌زنم که هیچ وقت به هیچ کسی نگفتم و مطمئنم نخواهم گفت! 
- کمرم شکست آهی! لهم کرد!
حلقه دست هاش تنگ تر می‌شه.
- می‌فهممت؛ چیزی که باعث بشه کسی به محکمی تو اشکش در بیاد مطمئنن خیلی سنگین بوده!
دوباره گلوم بازی درمیاره و لب هام می‌لرزن.
- فقط یه عاشق حال من رو می‌فهممه.
دست هاش شل می‌شه و از شونه هام می‌گیره. از خودش فاصله‌م می‌ده و چشم های مرموز و عجیبش رو بهم می‌ده.
- از کجا می‌دونی عاشقی نکشیدم؟
کمی مکث می‌کنه و لب هایی که همیشه برام یادآور لبخند بودن با سنگینی و غم زیاد حرکت می‌کنن.
- درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
زهر هجری چشیده‌ام که مپرس!
عشق! هه! مزخرف ترین ضد حالی عالم! صدای آهی دوباره گذشته ها رو به یادم می‌آره و برای بار هزارم یه قطره اشک از چشمم پایین می‌چکه. انگشت شستش رو زیر چشمم می‌کشه.
- اونقدری گریه کردی که خفه نشی؛ الان دیگه وقتشه که مردونه باهاش کنار بیای.
نور چراغ توی صورتشه و این اون آهی همیشگی نیست.
- مردونه باهاش کنار میام!
به جیب شلوارش اشاره می‌زنم.
- با دود خودمو آروم می‌کنم!
لب هاش به زور مصلحت می‌خندن.
- گفتم مردونه کنار بیا نه ادای لوتیا رو در بیار! اونم حق انتخاب داره؛ به تصمیمش احترام بذار. عین خود خواهیه که بخوای مجبورش کنی دوستت داشته باشه!  نخواستت؛ درد نداشتنش رو  روی دلت بذار و براش آرزوی خوشبختی کن. با آسیب زدن به خودت نه اون برمی‌گرده نه دردت کمتر می‌شه!
نخ سیگاری رو با فندک ته جیبش روشن می‌کنه و به سمتم می‌گیره.
- فقط همین یکی اونم چون می‌دونم چقدر داغونی.
به حرف هاش فکر می‌کنم و انگشت هام به سمت سیگار می‌رن و بین دو انگشت اشاره و شست نگهش می‌دارم. دستم از عصبانیت می‌لرزه و با همون لرزش سیگار رو بین لب هام جا می‌دم و پک عمیق و محکمی ازش می‌گیرم.
- بلدی بکشی!
نگاهم رو به صورتش می‌رسونم و حین پخش کردن دود توی صورتش می‌گم.
- در حد نیاز آره!
به سمت ماشین قدم برمی‌داره.
- توی ماشینم؛ سیگارت تموم شد بیا.
بی حال سری به پایین تکون می‌دم. با رفتنش به بدنه ماشین تکیه می‌زنم و نگاهم رو به آسمون بالای سرم می‌دوزم. یهو همه چی ریخت بهم! اون از پیراهن مشکی؛ بعدش هم که کتی و حالا آهی!
شونه چپم که تیر می‌کشه صورتم از درد جمع می‌شه و دوباره از سیگارم کام جدیدی می‌گیرم. نگاهم چسبیده به سقف آسمون و به سختی دارم با خودم کلنجار می‌رم برای کنار اومدن با واقعیت! پک آخر رو می‌زنم و

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 16 مرداد 1397 ] [ 20:0 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب