,

من_‌پسرم

قسمت_205

 

بین حرف زدن آهی لب‌تاپ رو نیم‌باز می‌کنم و جمله‌ش که تموم‌می‌شه ابروی راستم رو می‌دم بالا:
- فکر نمی‌کنی این حرف ها رو با عکس های بهتریم می‌تونستی بزنی؟
دوباره لب‌تاپ رو باز می‌کنه.
- نه همچین فکری نمی‌کنم؛ با پنهون کاری رابطه خوبی ندارم؛ واقعیت ها رو ببینی حواست رو بیشتر جمع می‌کنی.
عکس های خون آلود دوباره توی ذهنم رژه می‌رن.
- آهی!
انگشت هاش روی کیبورد ثابت می‌شه و نگاهش رو بهم می‌رسونه. بدون هیچ حرفی سری به معنای چی‌شده تکون می‌ده. به سمتش مایل می‌نشینم:
- اگه بازم می‌خوای عکس جنازه منازه نشونم بدی؛ پا شم برم!
تک خنده ای‌ می‌کنه.
- نگو که از مرده می‌ترسی؟
نچی می‌کنم.
- نمی‌ترسم؛ حالم دیگه داره بهم می‌خوره!
شونه ای بالا می‌ندازه و نگاهش رو به لبتاپ می‌کشونه.
- باشه با عکس‌های خوشگل تر پیش می‌ریم.
یک درصد اگه باور کنم این حرفش رو!
- بیا اینور بازار؛ به به ببین چی آوردم برات.
توی نگاه کردن به تصویر تعلل می‌کنم که می‌خنده:
- ای بابا قول دادم دیگه؛ نترس نگاه کن.
چشم توی حدقه می‌چرخونم و ناچار لب‌تاپ رو نگاه می‌کنم. عکس دختر بچه توی مانتیتور جرقه ای توی ذهنم می‌زنه.
- نگو که مواد مخدر رو از طریق این بچه ها جا به جا می‌کنه؟
انگشت اشاره‌ش رو زیر بینیش می‌کشه:
- آفرین خوشم میاد فیلم پلیسی زیاد می‌بینی، واردیا؛ ولی با عرض شرمندگی الان بحث سر چیز دیگه ایه.
سرم رو کج و دهنم رو جمع می‌کنم. پاهای جفت شده‌ش وسوسه‌م می‌کنه و محکم به ساق پاش ضربه می‌زنم.
بلند می‌زنه زیر خنده.
- به جای اینکه من بیچاره رو بزنی ناقص کنی ماهان رو می‌زدی حداقل حرص دوتامون خالی بشه!
تازه یادم رفته بود دوباره یادم انداخت! با یادآوری اینکه ماهان بغلم کرده بود و هر کاری می‌کردم ولم نمی‌کرد لرزی از تنم می‌گذره و نفسم برای چند لحظه سنگین می‌شه.
- بنال لطفا؛ اونم به موقعه‌ش سرویس می‌کنم.
با دستش خطی فرضی از چشم هام به سمت عکس می‌کشه.
- خوب بهش نگاه کن ببین جایی ندیدیش؟
توی ذهنم هجی می‌کنم:
- آخه من از کجا باید این دختر بچه رو دیده باشم؟ خودمم به زور می‌بینم چه برسه به...
هم‌چنان دارم توی ذهنم غر و لوند می‌کنم که چشم های سبز رنگ دختر توی عکس توجهم رو جلب می‌کنه. خودم رو جلوتر می‌کشم و چهار چشمی به عکس خیره می‌شم. این چشم ها رو کجا دیدم؟ بیشتر و بیشتر توی ذهنم و آدم های اطرافم می‌گردم تا اینکه با یکیشون تطابق پیدا می‌کنه. زیر لب زمزمه می‌کنم
- توربو!
سرش به معنای تایید پایین می‌آد و با مکث برمی‌گرده.
- درسته.
صورتم کج و کوله می‌شه.
- خدا زیادش کنه! از همون بچگی نچسب بوده؛ الحق که به اون بابای (...) رفته.
از حالت صورت و جمله هام خنده‌ش می‌گیره.
- اتابک باباش نیست که.
متعجب می‌گم:
- خودش گفت دخترمه...
اینبار چشم هاش می‌خنده.
- باور کردی؟ همونموقع هم گفتم شک دارم دخترش باشه.
شیطونه می‌گه بزنم فکش سرویس شه؛ بزنم؟ خوشم نمی‌آد همه‌ش بخنده!
- حتما باید بپرسم کیه و چرا اتابک اینجوری گفته یا خودت می‌گی؟
فاصله‌ش رو باهام کمتر می‌کنه و لب‌تاپ رو روی پاهاش جا می‌ده.
- آزادی بپرسی ازم.
- آهی تا دوباره نزدم یه جای دیگه‌تو شَل نکردم خودت زبونت رو تکون بده.
روی فایلی کلیک می‌کنه و اطلاعات طبقه بندی شده بالا می‌آد.
- این خشانت خونت رو بیار پایین؛ ناخون هات می‌شکنه.
ناخون هام؟ یادم نمیاد تا حالا گذاشته باشم بلند بشن! به من می‌گه خشن؟ خشونتم رو ندیده هنوز!
- بیست سال پیش یه روز اتابک یکی از آدم هاش که ضرر بزرگی بهش زده بوده  رو توی خونه‌ش می‌کشه. وقتی می‌خواستن از خونه بیرون بزنن زن و دختر چهار ساله‌ش سر می‌رسن؛ حتی اسلحه اتابک روی پیشونی دختر بچه هم می‌نشینه ولی کار به شلیک نمی‌کشه! زنه هم می‌میره ولی لحظه آخر یکی از آدم هاش پا در میونی می‌کنه و جون دختره رو می‌خره.
- آسنات می‌دونه؟
- نه چیزی نمی‌دونه!
عجب ماجرایی!  اگه بدونه چیکار می‌کنه؟
ماجرای کوه و چسبیدن های آسنات یادم می‌آد.
- حالا که مشخص شده آسنات دختر خونده اتابکه؛ پس بدون دلیل اینجا نیست.
- دلیل اینجا موندنش تویی!
انگار حرف ذهنم رو خونده باشه.
- منظور؟
به مبل پشت سرش تکیه می‌ده:
- خیلی ساده‌ست؛ برام جالبه چرا تا حالا خودت نفهمیدی! آسنات دنبال توئه. قضیه‌ی کوه رو ماهان برام گفته؛ آسنات با نقشه وارد گروه دوستانه‌تون شده و هدفش دوستی با یکی از پسرها بوده که  وارد گروه سام بشه و در عرض مدت کوتاهی گروه رو بهم بریزه ولی وقتی متوجه استعداد تو می‌شه سعی می‌کنه بیشتر بهت نزدیک بشه. شاید گیر دادن های توی کوه اتفاقی بوده باشه ولی بقیه‌ی اصرار کردن هاش برای بردنت به گروه اتابکه. اگر پسر بودی و به پای رابطه می‌کشونتت از طریق فیلم و عکس مجبورت می‌کرد هر کاری می‌خواد براش انجام بدی و در صورت مخالفت با اتابک که به اصطلاح پدرشه طرف می شدی.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 16 مرداد 1397 ] [ 20:23 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب