,

من پسرم

قسمت-204

 

توی عدد و رقم نمی‌گنجه! طرف قرار معامله هم کشورهای خارجی بوده!
ابروهام بالا می‌پرن و دهنم باز می‌مونه؛  سرم رو کج می‌کنم و به تصویر نگاه می‌کنم. به این آدم توی عکس هر چیزی می‌خوره جز دونستن جای عتیقه جات! اون هم سلطنتی و اینقدر ارزشمند! خیلی ساده تر از این حرف هاست انگار! این اطلاعات هم قد و قواره‌هیکلش نیست! چطور همچین چیزی افتاده دست این آدم؟ یعنی امکان داره مسئول موزه بوده باشه و باستان شناس! آهی هم من رو کنجکاو کرده راحت برای خودش نشسته اونجا!
همونجوری نگاه متعجبم رو به آهی می کشونم.
- این اطلاعات از کجا افتاده دست این مرد؟
 دوباره دست هاش روی کیبورد بازی می‌کنن و عکس جدیدی میاد. این‌بار هم عکس مردیه که تیر به چند جای بدنش خورده و کل هیکلش خونه. دستش روی زخم رون پاش مونده و خون بالا آورده. دیگه رسما دارم بالا میارم از دیدن اینهمه خون و خون کشی! نگاه ازش می گیرم.
- این یکی از آدمای اتابکه که مسئول جابجایی اون عتیقه ها بود. گروه رقیبش که نمی‌دونیم از کجا فهمیدن و کل گروه انتقالو تار و مار کردن ولی رئیسشون که همین بهبود باشه فرار کرد و از قضا توی مسیر فرارش خورد به پست همون به قول تو کله گنده ما و خودش مرد!
حالا فقط یه نفر می‌دونه این جواهرات قیمتی کجاست که اونم توی دست های اتابکه. دو ساله تونسته با وجود شکنجه ها و اذیت شدن هاش دوم بیاره ولی ترسمون از اینه که اتابک بزنه به سرش و بی خیال اون جواهرات بشه!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 16 مرداد 1397 ] [ 20:33 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب