,

#من_‌پسرم

#قسمت_201

 

دستم رو روی میز جا می‌دم و نیم تنه‌م رو به سمتش می‌کشونم و می‌غرم.
- چی فرضم کردی؟ مگه عقلم کمه دوره بیفتم به همه بگم کیم؟ اتفاقا من به تو شک دارم وگرنه توی یک سالی که باهاشون رفت و آمد داشتم هیچ کدوم چیزی نفهمیده بودن!
تنش رو عقب می‌کشه و به صندلی تکیه می‌ده. پا روی پا می‌ندازه و دست به سینه می‌شه.
- دکتر گفت احتمالا ضربه‌ای که به سرت خورده کاری باشه ها من قبول نکردم گفتم ضربه‌ی ماهان کنترل شده بوده. 
انگشت اشاره‌ش رو کنار شقیقه‌ش توی هوا دورانی به حرکت درمیاره.
- ولی مثل این‌که برخلاف انتظارم ازش؛ اینبار از دستش در رفته و مخت عیب کرده.
دکتر؟ یاد سوزش توی دستم می‌افتم و نگاهم به جای سرم روی دستم میرسه! اوضاع اینقدر داغون بوده؟ عجب! پس حسابی دیشب آهی من رو شرمنده خودش کرده! ماهان و آهی دیشب نجاتم دادن یکی زد صافم کرده و اونیکی برده دکتر!
برام‌سواله چرا نمیزنم دکوراسیونش رو بیارم پایین؟
- حالا مخ من با دو تا ضربه شدید عیب کرده مخ تو که کلا از همون اول یه چند تایی کمبود تخته داشت!
هر کسی رو باید به زبون و مدل خودش عصبی کرد. داد و هوار روی آهی جواب نمی‌ده باید عین خودش در کمال خونسردی بهش تیکه بندازی!
 گوشه‌ی لبش به سمت بالا هدایت می‌شه.
- این اواخر دریاچه نمک نرفته بودی احیانا؟
چشم باز کردم و یهو دیدم توی خونه‌ی این جنابم؛ دعوا و سر و صدا هم که کلا روش اثری نداره؛ درجه ای نه اعصابش رو تحریک می‌کنه نه کاری از پیش می‌بره. پوفی می‌کشم و سر انگشت هام رو به سر میز بند می‌دم که بلند شم.
- گوشیم کجاست؟ باید برم باشگاه سر بزنم.
- هنوز حرفم رو نزدم! 
همونجوری نیم خیز توی چشم های آهوی مقابلم خیره می‌شم.
- دو ساعته باهام داری کل کل می‌کنی اگه می‌خواستی حرفت رو بزنی می‌زدی؛  ماشاالله زبون داری شیش متر! جلو زبونت رو نگرفته بودم.
جوابی در مورد گوشیم نداد و من هم بدون تکرار دوباره حرفم به سمت همون اتاقی که توش خواب بودم می‌رم. آخرین باری که یادمه گوشی توی جیب شلوارم بود ولی نمی‌دونم الان کجاست.
وارد اتاق می‌شم و روی تخت و اطرافش رو کامل زیر و رو می‌کنم؛ وقتی چیزی پیدا نمی‌کنم برمی‌گردم سمت در که برم توی سالن رو هم ببینم ولی با ظاهر شدن آهی جلو چشم هام یکه می‌خورم. به چهارچوب در تکیه داده و داره نگاهم می‌کنه. و من اون لبخند شیطانی و نفرت انگیز گوشه‌ی لبش رو می‌بینم که یعنی دیدی نتونستی پیداش کنی؟
بدون توجه بهش به سمت در می‌رم که با زدن دستش به چهارچوب در مسیرم رو می‌بنده.
- قول همکاری دادی؛ یادت رفته؟ خیلی چیزا پیش من داری که ‌کافیه لب باز کنم و مستقیما قیمه قیمه شی!
مثل خودش بی تفاوت نگاهم رو به صورتش می‌کشونم.
- من رو تهدید نکن جوجه پلیس!
شونه‌ای بالا می‌ندازه.
- اسمش رو هر چی دوست داری بذار؛ در هر صورت خواسنم یادآوری کنم یادت نره وقت بچه بازی ندارم.
خم می‌شم از زیر دستش رد بشم که اون هم خودش رو پایین می‌کشه و مانعم می ‌شه.
- بچه بازی کارهای توئه که معلوم نیست چیکار می‌کنی. دیشب اگه منو بردی دکتر ....
جای سوزن روی ساعدم رو نشونش می‌دم.
- چرا بعد از تموم شدن سرم بیدار نشدم؟
- خودم خواستم داروی خواب آور بهت بزنن که بلند نشی بیمارستان رو بذاری روی سرت. خودت به تنهایی عامل انتحاری هستی. دو ساعت دکتر داشت معاینه می‌کرد و عکس می‌گرفت و .... بیدار بودی بدبخت رو می‌زدی شَتَک می‌کردی.
صاف می‌ایسم و دست به کمر.
- چرا شتک؟
چشم هاش رو توی حدقه می‌چرخونه.
- چون دکترش مرد بود و جنابعالی هم که کلا به ذکور آلرژی داری! حوصله جنازه حمل کردن نداشتم گفتم همون بیدار نباشی به صلاح تره.
صورتم رو جمع می‌کنم.
- دو سه ساعت دکتر مرد داشت منو معاینه و درمان می‌کرد؟
نمی‌دونم قیافه‌م چه شکلی شده که خنده‌ش می‌گیره توی همون حال سری به معنای مثبت تکون می‌ده.
چشم هام رو می‌بندم و دستم روی قلبم مشت می‌شه.
- دکتر زن قحط اومده بود؟
چشم که باز می‌کنم نگاه قفل شده‌ش روی مشتم رو می‌بینم.
- نمی‌شد هر کسی معاینه‌ت کنه که؛ همه چی با هماهنگی و کنترل بود. ما بالاخره نفهمیدیم تو دوست داری پسر باشی یا از پسرا فراری‌ای؟
می‌چرخم و به دیوار تکیه می‌دم. سرم رو به دیوار می‌زنم.
- هر دوتاش؛ مشکلیه؟
دست به جیب مقابلم می‌ایسته و فاصله‌ کمش رو که حس می‌کنم سرم رو راست می‌کنم.
- تو حلق من چیکار می‌کنی؟ بکش عقب نفسم گرفت.
دستش به سمت سرم میاد و با وجود ممانعتم دست به شقیقه‌م می‌کشه.
- چته چرا اینقدر عرق کردی؟
- چیزی نیست.
سریع جواب میده.
- اینجوری که نمی‌شه دکتر کلی سفارش کرده ضربه به سره خطرناکه و این حرفا.
از دستم می‌گیره و به سمت تخت هدایتم می‌کنه. اول میخواستم دستم رو از  دستش بکشم ولی بی خیال باهاش اومدم و روی تخت نشستم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 16 مرداد 1397 ] [ 20:39 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب