,

#من_‌پسرم
#قسمت_196


آهی

 

هنوز توی شوک حرف ماهانم؛ باورم نمی‌شه! حالا که توی همچین مرحله ی حساسی هستیم و اتابک داره اعتماد نسبی به کیا پیدا می‌کنه این لو رفتن نفس بدترین خبر ممکنه. بی حالی نفس رو حس می‌کنم و با چک علائم حیاتیش متوجه می‌شم از حال رفته. بدون اینکه جواب ماهان رو بدم کنار گوشش اسمش رو صدا می‌زنم ولی هیچ حرکتی نمی‌کنه. عقب عقب می‌رم. دست می‌ندازم دور کمرش و جسم بی جونش رو توی هوا نگه می‌دارم و با دست آزادم در عقب رو باز می‌کنم. ماهان به طرفم میاد و دستش رو به سمت کیا دراز می‌کنه. عمرا اگه بذارم حالا که فهمیده دختره گوشه‌ی دستش هم بهش بخوره! عقب می‌کشم و قبل از اینکه لمسش کنه روی صندلی عقب ماشین می‌خوابونمش.
کمر راست می‌کنم که صدای پر کنایه ش به گوشم می‌رسه.
- حاجی یک ساله پای هم می‌گردیم و دست هم‌دیگه رو می‌گیریم نامحرم نبودم امشب چی شده احتیاط ...
جمله ش رو با تو دهنی که می‌خوره ناقص می‌ذارم. چشم تو چشمش می‌شم.
- صد بار گفتم با من حرف می زنی اول حرفت رو مزه مزه کن. طعنه و کنایه بزنی پودرت می‌کنم!
 انگشت شستش رو به گوشه‌ی لبش می‌کشه.
- چی شد دستت رو شد زورت گرفته؟
- چه رو شدنی؟
زبون می‌زنه زیر زخم گوشه لبش.
- می خوای باور کنم که نمیدونی کیا دختره؟
دست می‌برم به دستیگره ماشین.
- چی زدی اینقدر توهم زا بوده؟
در رو نگه می‌داره و مانع سوار شدنم می‌شه.
- مطمئن شدنش خیلی سخت نیست؛ لباس هاش رو در بیار به حرفم می‌رسی؛ اصلا در آوردن لباس نه؛ با همون لباسم بدنشو یه چک کنی می‌فهمی چی به چیه!
پشت بندش می‌خنده.
- البته بعید می‌دونم تا حالا چک نکرده باشی!
به یکباره یقه ش رو توی دستم می‌گیرم.
- حواست به حرف های گنده تر از دهنت که می‌زنی باشه.
 صورتش رو جلوتر می‌کشه.
- چیه؟ زدم تو خال حالا گیر افتادی؟ راستش رو بگو در برابر این محافظت چه سرویسی بهت می‌ده؟
از بین در بیرون میام و از یقه‌ش به سمت دیوار می‌کشونمش و تخته سینه دیوار دوباره یقه ش رو می‌چسبم.
امشب بی پروای پروا هر چی دوست داره بهم می بافه!
می‌کوبم توی صورت و شکمش.
- مگه من مثل شماها کارم گیر دختر مردمه که حالا بخاطر رابطه من و کیا این شر و ورا رو می گی؟

چند تا ضربه دیگه نثارش می‌کنم.
- فکر کنم اون سری تو تولد سام رابطه م رو با کیا بهتون گفتم پس ...
بین حرفم میاد.
- آدمی نیستی که به همین سادگی از کنار دختر بودنش بگذری؛ حالا هر چی می خوای انکار کن ولی من بعد از یه عمر بغل کردن هم‌جنسام دیگه جنس خودم رو خوب می شناسم!
مشت دیگه‌ای به صورتش می‌کوبم.
- علاقه ای به شنیدن مزخرفاتت ندارم، بیشتر از این حرف مفت بزنی بلا‌ی دیگه ای سرت میارم!
دست هاش رو به معنای تسلیم بالا میاره.
- باشه پس برسونش بیمارستان بدجوری صورتش داغون شده.
یاد صورت کیا می افتم.
- چرا زدیش که اینجوری بشه؟
دستم رو از یقه ش برمیدارم و به سمت ماشین می‌رم که صدای بی خیالش به گوشم می‌رسه.
- من توی لحظه برای نجاتش تصمیم گرفتم و به نظرم اینکه بینیش درد بگیره بهتر از اینکه ماهیتش لو بره و الان تیکه تیکه شده جلوی اون هیولاهای سام باشه!

فایده نداره ماهان همه چی رو فهمیده و شکش هم مشخصه خیلی وقته به یقین بدل شده!

انکار دیگه فایده ای نداره! پاهای کیا رو روی صندلی خم می‌کنم و دوباره به سمت ماهان برمی گردم.
- بر فرض که دختره؛ الان حرفت چیه؟
 سینه ش رو جلو میده.
- ربطش رو به خودش می‌گم؛ تو نرو تو نخش.
بعد از مدت ها مستقیم توی صورتش پوزخند می‌زنم و انگشتم رو تهدید وار به سمتش می‌گیرم.
- ببین منو؛ یک کلمه از دهنت جای درز کنه رفاقتو می‌ذارم زیر پام و کاری می‌کنم که تا عمر داری یادت نره. حواست باشه قدرت الان من از سام بیشتره؛ اطلاعات ریز به ریز آدمای خونه‌تو دارم!
دندون هاش رو بهم فشار می‌ده زیر لب می‌غره:
- بی شرف؛ جرات نداری پای خانواده مو بکشی وسط!
خم می‌شم کنار گوشش و با لحن بدی پچ می‌زنم.
- برخلاف چیزی که می‌خوام عمل کنی پای تک تک اعضای خانواده تو می‌کشم وسط معرکه، از آرشای دو ماهه تا اون خواهر جذاب...
به اینجا که می‌رسم صدای ضامن چاقوش رو که همیشه توی جیب شلوارشه رو می‌شنوم و قبل از اینکه بتونه کاری بکنه میزنم زیر دستش. چاقو که روی زمین می‌افته پام رو روش محکم می‌کنم. خونسرد اما با خشم با زانو جوری محکم توی شکمش می‌کوبم که از درد روی زانوهاش خم می‌شه.
- جوجه من آدمت کردم، حالا رو من تیزی می‌کشی؟ گمشو از جلو چشمام تا نسلتو از رو زمین پاک نکردم!

با صورت از درد جمع شده نگاه بدی بهم می‌کنه.
- پشیمونت می‌کنم!
صورت سرخش رو ازم می‌گیره و چند ثانیه بعد ماشینش از کوچه خارج می‌شه.
با دور شدنش نفسم رو بیرون می‌فرستم و پشت دستم رو به پیشونی و صورت عرق کرده‌م می‌کشم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 16 مرداد 1397 ] [ 20:46 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب