من پسرم
قسمت-193
دست توی جیبش میبره و به سمت ورودی رختکن قدم برمیداره.
- بسه این مسخره بازی هاتون رو جمع کنید بیاین تو دیر شد!
نگاه مستاصلش بهم میخوره؛ نگرانی رو از چشم هاش میخونم ولی نمیدونم باید چیکار کنم. حالا میفهمم چشمکی که زد یعنی چی. با چشم و ابرو ازش میپرسم که چیکار باید بکنم. پلک هاش رو میبنده و باز میکنه.
ایمان و سیاوش هم پشت سر سام وارد رختکن میشن که صدای ماهان سام رو دوباره برمیگردونه.
- سام فکر میکنم خیلی بد زدم دماغش ناکار شده. یه بلایی سرش میاد بعد باید جواب آهی رو بدم. شماها شروع کنین ما بریم تا درمونگاه سر خیابون و بیایم.
سام ابروی چپش رو بالا میده و با دقت به صورتم نگاه میکنه. نمیدونم چی میبینه که روش رو برمی گردونه سمت ایمان و جواب ماهان رو میده.
- نبری بلای دیگه ای سرش بیاری! آهی حساسه روش!
از تیکهای که بهمون میندازه دستم مشت میشه. که سام دوباره ادامه میده.
- زود ببرش عین جونور افتادی به جونش، زدی صورتش رو داغون کردی.
بچه ها که وارد میشن چشم هاش رو میبنده و نفس راحتی بیرون میفرسته. نگاهم به قطره های عرق روی شقیقه نشسته شه و هنوز توی شوک اینکه ماهان چه جوری همه چیز رو فهمیده و حالا چرا اینکار رو برام کرد؟
چشم هاش رو باز میکنه و به راه میافته.
- راه بیفت!
شونه به شونهش میشم.
- دماغم بشکنه دماغتو نصف میکنم!
تک خندهای میکنه و سر جاش متوقف میشه. برای لحظه ای کنار گوشم خم میشه.
- داشتی خودت رو با بی فکری هات به فنا میدادی؛ یه دماغ که چیزی نیست!
کمر راست میکنه و دستمالی رو به سمتم میگیره.
- نترس چیزیش نمیشه؛ برعکس تو حواسم بود چیکار میکنم!
دستمال رو توی هوا تکون میده.
- صورتت رو پاک کن.
دستمال رو از دستش میکشم و روی بینیم فشار میدم که از درد چشمم بسته میشه زیر لب از حرصم غرغر میکنم.
- بشکنه دستت عوضی.
ریموت رو میزنه.
- زشته دختر اینقدر بد دهن باشه!
نگاهم رو بالا میارم و نگاه عاقل اندر سفیهی بهش میندازم.
- صرفا خفه شو!
میخنده و سوار میشه ولی وقتی سوار نمیشم پیاده میشه و یکی از دست هاش رو روی در ماشین و اونیکی رو روی سقف میذاره.
- بیا بالا نکنه دلت میخواد بری اون تو؟
دست چپم رو به کمر میزنم و کج نگاهش میکنم.
- شاید! دنبال فضولشم!
خودش رو روی سقف به طرفم خم میکنه.
- امتحانش ضرر نداره؛ خیلی دوست دارم شنا کردنت رو ببینم!
نظرات شما عزیزان: