,

#من_پسرم

#قسمت_115


سر درد و سرگیجه ی شدیدی که دارم عصبیم می کنه. کف دست چپم رو محکم به پیشونیم می کوبم که با بلند شدن صدای برخورد، آهی به طرفم برمی گرده و سرش رو با تاسف به طرفین تکون می ده:
ـ بد نیست یکم شبیه دخترا باشی! این چه وضعشه!
بدون اینکه منتظر جواب بمونه به راهش ادامه می ده من هم به دنبالش می رم. از چند متری ماشین ریموت رو می زنه و به محض رسیدن سوار می شیم. حین دور زدن ماشین، چشمم به موتورم می افته که گوشه ی پارکینگه. هنوز نگاهم به کلاه کاسکت روی فرمونه که ماشین دور می گیره و فاصله ش زیاد می شه.
سرم رو به پشتی صندلی تکیه می دم:
ـ نمی خوای بگی کارم چیه؟
دنده رو عوض می کنه و سرعت بالاتر می ره:
ـ گفتم که به موقعه ش می فهمی!
از بلاتکلیفی بیزارم و حالا آهی داره با این کارش بیشتر عذابم می ده!
اینی که معلوم نیست چیکار باید بکنم بدجوری روی اعصابمه! شاید کاری ازم بخوان که خلاف اصولم باشه؛ اون وقت تکلیف چیه؟
با حس گرمایی که توی تمام تنم می پیچه و هر لحظه هم بیشتر می شه یقه ی کاپشنم رو شل می کنم ولی دریغ از ذره ای تاثیر!
کلافه کاپشن رو کامل از تنم خارج می کنم و روی صندلی عقب پرتش می کنم. شیشه رو پایین می کشم و توده ی باد سرد توی صورتم ضربه می زنه. نگاه آهی از توی آینه ی وسط به کاپشن می رسه و بعد به شیشه ی باز، بدون هیچ حرفی فقط گره ابروهاش عمیق تر می شه. یه لحظه صحنه ای که توی پیست آهی وارد شد و کلی دردسر برام درست کرد یادم میاد؛ حق به جانب می گم:
ـ می شه بگی تو طرف کی هستی؟
نگاهش توی آینه تیز می شه:
ـ منظور؟
با سر انگشت هام گوشه ی چشم هام رو فشار می دم:
ـ هدفت از دخالت توی مسابقه ی امروز چی بود؟
دستش یه دور کامل  روی فرمون می گرده:
ـ با خواست خودم اونجا نبودم.
ـ حوصله ی معما و بیست سوالی ندارم، درست بگو چرا کاری کردی که تا پای باخت برم؟
چند لحظه سکوت می کنه؛ سرعت رو پایین می آره و روی ترمز می زنه. به سمتم می چرخه:
ـ هنوز خیلی مونده که ذره ای سام رو بشناسی. هیچ کسی رو ساده قبول نمی کنه. بعد از چند سال هنوز هم به هیچ کس اطمینان کامل نداره‌! بعضی وقت ها فکر می کنم حتی به خودشم شک داره!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 19 مرداد 1397 ] [ 1:37 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب