,

#من_پسرم

#قسمت_92


دندون هاش رو از روی عصبانیت روی هم فشار می ده و از بینشون می غره:
- هیچ اجباری برای بودن توی این مسابقات ندارم که نیازی به تضمین هویت داشته باشم! الان که فهمیدی دیگه بر نمی گردم سمت اون پیست.
نگاهی به چهره ش می ندازم که توی فصای نیمه تاریک جذبه بیشتری پیدا کرده.
پوزخندی روی لبم می نشینه و به افکارش می خندم. دست هام رو به طرفین باز می کنم و با نهایت جدیت توی چشم هاش خیره می شم:
- چی باعث شده که با خودت فکر کنی که تا من نخوام، می تونی از این خونه سالم بری بیرون؟
صورتش از خشم سرخ می شه و قفسه ی سینه ش به وضوح به حرکت می افته ولی چشم هاش، چشم هاش هر علامتی از ترس رو از خودشون دور می کنن. یعنی از چیزی که برای هر دختری یه کابوسه نمی ترسه؟ نکنه دو جنسه ست؟
آدم عجیبیه!
- من رو با چیزی تهدید نکن که باعث ننگمه!
صداش رو که می شنوم سرم رو بالا می آرم و توی چشم هایی که ازشون آتش می بارن، خشم رو به وضوح می خونم.
دستی به چونه م می کشم و می گم:
- تو می دونی توی چه موقعیتی هستی؟ فکر کردی واقعا می تونی بعد از این همه خرجی که برات شده و وقتی که گذاشته شده کنار بکشی؟
چشم هاش رو می بنده و توی همون حال می گه:
- تا جایی که یادمه توی قرارداد نوشته هر موقع که بخوام می تونم  این همکاری رو قطع کنم!
تک خنده ای که بیشتر به پوزخنده شبیه می زنم و با تکیه دستم به لبه مبل از جام بلند می شم.  چند قدم بی هدف مقابلش رژه می رم و چند ثانیه که می گذره، می گم:
- اگه می دونستی وارد چه بازی خطرناکی شدی؛ به یه قرارداد فرمالیته دل نمی بستی!
بهش می رسم و دقیقا روبه روش روی پا می نشنیم:
- چی می دونی از گروهی که واردش شدی؟
کمی سرش رو پایین می آره و می گه:
- تو می خوای چی بدونم؟ اون رو بگو.
تیز بودنش رو توی دلم ستایش می کنم و می گم:
- می دونستی مسابقه ی سه روز دیگه یه شرط بندی بزرگه؟ اونم شرط بندی روی تو. یعنی اگه ببازی میلیون ها تومن از کف سام می ره.
- و اگه بخوام کلا بکشم بیرون چی؟
دستی بین موهام حرکت می دم و می گم:
- بعید می دونم بعدش زنده بمونی!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 19 مرداد 1397 ] [ 2:55 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب