,

#من_پسرم

#قسمت_80


جملات آسنات و مهارتش کاملا متعجبم کرده، جوری که دارم شک می کنم این همون آسنات قبل باشه! این جدیت و مهارت با آسناتی که توی ذهنم بود جور در نمی آد.
دکمه ی پخش رو می زنم و و آهنگ مورد علاقه! خانوم توربو رو قطع می کنم. وقتی اعتراضی نمی بینم دستی به پشت لبم می کشم و برای پرسیدن زمان رهایی از دست این موجود می پرسم:
- باید برم جایی؛ کارمون کی تموم می شه؟
انگشت هاش روی لبه ی فرمون می رقصن و با لبخندی روی لب هاش می گه:
- فکر نمی کردی من توربو باشم؟
کمی سکوت می کنه و برای لحظه ای توی صورتم نگاه می کنه:
- یا بهتره بگم اصلا فکر نمی کردی توربو دختر باشه، درسته؟
مسلما از رفتارهام و اینکه حرف هایی که می زد رو گوش نمی دادم و کارهایی که ازم می خواست رو با اکراه انجام می دادم، معلومه که قبولش ندارم.
ابروهام کمی بهم نزدیک می شن و شونه ای بالا می ندازم:
- هنوز هم قبولت ندارم.
ضرب انگشت هاش روی فرمون متوقف می شه و صداش به گوش می رسه:
- چرا ایتقدر سرتقی؟ گذشته ها رو فراموش کن.

خوبه پس می دونه چرا قبولش ندارم و نمی خوام باهاش کار کنم! این حجم از وقاحت و بی شرمی قابل ستایشه!
سکوتم که طولانی می شه دوباره به حرف می آد:
- یک هفته دیگه اولین مسابقه ته؛ من هم تنها کسیم که مورد تایید آهیم و می تونم کمکت کنم. از حالت تدافعی بیا بیرون و همکاری کن.
لعنت بهت آهی که من رو مجبور می کنی این عفریته رو تحمل کنم! بزرگ ترین عذاب دنیا هم کلام و هم نشنین شدن با کسیه که دیدنش حالت رو بهم می زنه! برام خیلی مسخره ست بخوام از یه دختر فرمان بری کنم  اونم کی؟ آسنات!
بدون اینکه جوابی بهش بدم خیره به روبه رو هستم و فقط منتظرم کار امروز تموم شه چون قولی نمی دم که در برابر پر چونگیش چیزی بهش نگم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 19 مرداد 1397 ] [ 5:4 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب