,

#من_پسرم

#قسمت_75

 


پوزخندی عصبی می زنم و با گذاشتن کف هر دو دستم روی میز، خودم رو به سمت جلو می کشم:
- ننداخته؛ حالا چی می گی؟
نگاهش  رو از صورتم می گیره و با اخم های در هم به جایی در کنارم نگاه می کنه:
- چی گفتم بهت؟
  جهت نگاهش رو دنبال می کنم و به کتی می رسم که بالای سرم ایستاده و با چشم های پر از اشک نگاهش می کنه. با چشم و ابرو بهش اشاره می کنم که بنشینه و دستمالی رو به دستش می دم:
- ببین یکی برگرده طرفمون، من می دونم و تو؛ پاک کن ببینم.
انگشت اشاره ش رو زیر چشم هاش می کشه و قطره های اشک رو پاک می کنه.
نگاهم دوباره برمی گرده توی صورت مرد گستاخ روبه روم:
- این هنرنماییت رو چه جوری می خوای جمع کنی؟
نگاهش صرفا روی کتی می چرخه و کتی هم برای اینکه باهاش چشم تو چشم نشه، نگاهش رو به وسایل روی میز می دوزه. در سکوت بند کیف بیچاره ش رو توی دستش محکم فشار می ده.
پسره دست چپش رو توی هوا نیم چرخ می زنه و چشمک ریزی هم چاشنیش می کنه:
- چی می خوای؟
صاف می نشینم و تکیه می دم به صندلی:
- خودت چی فکر می کنی؟
گوشه ی لبش رو به دندون می گیره و متفکر می گه:
- چقدر؟ چقدر بدم که دیگه چیزی در مورد این قضیه نشنوم؟
دستم روی پام مشت می شه و از شدت فشاری  انگشت هام به سفیدی می زنن. مرتیکه هر کاری خواسته کرده حالا می خواد پولش رو حساب کنه! هه!
-اشتباه نکن با پول قابل جبران نیست!
دهنش رو کج می کنه: 
-  پس چی؟ درست بگو به چی می خوای برسی؟
صدام رو صاف می کنم و با نگاه کردن توی چشم های سبز رنگش می گم:
- باید پای غلطی که کردی وایسی.
کلافه دستی بین موهای یک دست قهوه ایش می کشه:
- دیگه بیشتر از این؟ خرج همه چیش رو می دم.
ابروهام بیشتر بهم نزدیک می شن و حرف نهایی  رو می زنم:
- باید عقدش کنی.
حرفم  رو که می شنوه برای لحظه ای چشم هاش رو باز و بسته می کنه و با پوزخند نگاهم می کنه. بعد از چند ثانیه پوزخندش پر رنگ تر می شه؛ کت چرمش رو از روی صندلی کناریش برمی داره و می گه:
- به اندازه کافی وقتم گرفته شده، باید برم. فقط یه چیزی
کمی مکث می کنه و با نگاه کردن توی چشم هام می گه:
- تو که به سیب گاز خورده من رسیدی چرا خودت عقدش نمی کنی؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 19 مرداد 1397 ] [ 5:17 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب