,

#من_پسرم

#قسمت_70



چشم هام رو باز و بسته می کنم و جمله ش رو با تمام حواسم تجزیه تحلیل می کنم. زیر گریه می زنه و با دست هاش صورتش رو می پوشونه. زل زدم بهش و کلمات توی ذهنم می رقصن. حامله... جنین... حامله... حامله... ولی کتی از کی حامله شده؟ کتی که شوهر نداره! و اهل دوستی هم نبود... دستم رو مشت کرده جلوی دهنم می گیرم و با خشم بهش نگاه می کنم:
- چه غلطی کردی کتی؟ چی کم داشتی که همچین کاری کردی؟ کار کدوم (...)؟
جوابی نمی ده که عصبی دست هاش رو پایین می کشم و توی چشم هاش براق می شم:
- اسمش؟
- نمی تونم بگم.
- حداقل زنگ بزن بهش بیاد یه غلطی بکنه!
دستش رو از دستم بیرون می کشه و داد می زنه:
- نمی تونم کیا نمی تونم... دستم بسته ست.
ضجه می زنه:
- می خواستم با اون یارو عروسی کنم که کسی نفهمه.
پس بخاطر همین عجله داشت!
مطمئنم بودم کسی تو موقعیت کتی بی دلیل همچین کاری نمی کنه.
به حد انفجار عصبانی می شم و نفس هام تند و صدا دار می شن. نمی فهمم چی می شه که دستم بالا می ره و با شدت توی صورتش کوبیده می شه:
- تو غلط کردی زنگ بزن اون مرتیکه ی بی شرف بیاد توله شو جمع کنه!
کتی شروع می کنه به خود زنی و صداش توی خونه می پیچه:
- نمی شه کیا... نمی شه لامصب.
دست هاش رو به زور ثابت نگه می دارم تا کمتر از این به خودش آسیب بزنه؛ با خشمی که کل وجودم رو گرفته  و لحظه به لحظه بیشتر می شه می غرم:
- چرا نمی تونی؟ اصلا تو اهل این کار ها نبودی این بچه از کجا پیداش شده؟
 هق هقش اوج می گیره و صدای گریه ش گوش فلک رو کر می کنه. کلافه از بازوهاش می گیرم و تکونش می دم:
- دِ یه کلوم حرف بزن ببینم مرگت چیه دختر. داری دیوونه م می کنی!
موهاش پخش شده تو صورتش و صدای گریه ش بدجور اعصابم رو خط خطی می کنه.
بین گریه کردنش کلمات رو به زور کنار هم می چینه و جمله ها از دهنش خارج می شن:
- قرارمون این نبود. نمی دونم چی شد که اینجوری شد... فقط می خواستیم یه مدت دوست باشیم و با هم رفت و آمد کنیم تا همدیگه رو بشناسیم ولی.‌‌.. ولی...
ابروهام بهم نزدیک می شن و با صدایی که آروم تر از قبله ولی عصبانیت داخلش موج می زنه می گم:
- ولی چی؟ بگو دیگه جون به لبم کردی.
بدنش می لرزه و سقوط می کنه روی زمین و خیره به نقطه نامعلوم رو به روش می گه:
- نمی دونم چی شد اون روز حرفش رو قبول کردم. منِ لعنتی چرا اینقدر راحت حرفش رو قبول کردم.
ناله بلندی می زنه و به خودش فحش می ده. روی زمین زانو می زنم و بغلش می کنم. دست هام دور شونه ش قرار می گیره:
- هیش. آروم باش.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 19 مرداد 1397 ] [ 5:24 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب