,

#من_پسرم

#قسمت_62

 


مسیر کوتاهی رو رفت و برگشتی قدم می زنه و چند ثانیه بعد مقابلم متوقف می شه:
- من هنوز هم می گم نباید ریسک کرد؛ زوده برای اعتماد به توربو...
هنوز اسم توربو تو دهن سیاوش کامل نشده که ایمان با دندون های کلید شده می غره:
- باز شِر گفتی؟ برای کیا زود نیست برای توربو زوده؟
سیاوش ابروی چپش رو می ده بالا و دست به کمر می گه:
- ایمان کجایی؟ هنوز مونده تا تایید نهایی کیا. حداقل یک ماه باید زیر نظر باشه! ولی توربو رو از همون روزای اول وارد تشکیلات کردی یادت رفته؟
ایمان دستی تو هوا تکون می ده:
- برو بابا مرتیکه ی(....)
نمی فهمم این دوتا چشونه جدیدا خیلی  بهم می پرن! رابطه شون برام مهم نیست ولی این حجم از اختلاف نظری که اخیرا پیدا کردن اصلا به نفعمون نیست.
 بین حرف ایمان داد می زنم:
- ببندید بابا. دردتون چیه؟ امروز دفعه دومه دارین مث سگ پاچه ی همو می گیرین.
ایمان با چشم هایی که ازشون آتیش می باره و صدایی به مراتب خشمگین تر از قبل می گه:
- سیا دیگه داره گندش رو در میاره. هر بار داره به توربو گیر می ده. مگه تا حالا اشتباهی کرده یا اتفاقی افتاده؟
تن صداش بالاتر می ره:
- آهی بهش بگو بی خیال این موضوع بشه این روزا به اندازه کافی خودم سگ هستم.

ایمان داره عصبی نفس نفس می زنه که اینبار سیاوش می جوشه:
- دِ آخه یه چیزی بگو...

با ابروهای در هم گره خورده به سمتش می چرخم که ساکت می شه.
انگشت اشاره م رو بالا میارم و تاکیدی می گم:
- یک بار دیگه سر توربو و کیا بحث بشه من می دونم و شما؛ هر دوشون انتخاب من بودن فضولی و دخالتش به شماها نیومده!
نفسم رو با صدا بیرون می فرستم:
- جدیت کار رو درک نمی کنن؛ آدم یادش به مهدکودک می افته! یه جو عرضه ندارن فقط صداشون رو روی سرشون می ندازن.
نفس های کشدار و عصبی دوتاشون نشون دهنده ی اینکه حسابی بهشون برخورده.
انگشت شصت و اشاره م رو به گوشه های لبم می کشم :
- تا زمانی که بهتون چیزی نگفتم در مورد مسابقه یا چیز دیگه ای هیچ توضیحی به کیا نمی دین فقط تمرین هاش رو پیگری کنید.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 20 مرداد 1397 ] [ 1:28 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب