,

#من_پسرم

#قسمت_58

 

ضربان قلبم بالا می ره و کف دستم از عرق خیس می شه.
تعللم توی جواب دادن رو که می بینه فنجون رو روی میز می ذاره و جدی توی چشم هام خیره می شه:
- کیا گواهینامه داری؟
نبض گیج گاهم اساسی رو مخمه؛ نامحسوس نفسم رو با احتیاط بیرون می فرستم و نگاهم رو از رو به رو می گیرم و به قهوه ای چشم هاش می رسم:
- ندارم.
با انگشت اشاره ش روی میز ضرب می گیره و با تکیه دادن به صندلی پشت سرش رو به سیاوش می گه:
-  می دونستی و ماشینت رو دستش دادی کل شهر رو باهاش گز کرده؟ پلیس می گرفتتون چی می شد؟
سیا سریع جواب می ده:
- منم الان شنیدم.
آهی از جاش بلند می شه و با اخم های در هم رفته ش می گه:
- نباید ازش می پرسیدی؟
هنوز جمله آهی تموم نشده که سیاوش جوابش رو می ده:
- کیا همیشه پشت رل می نشست؛ از طرفی مگه گواهینامه اهمیتی داره؟
- چی می گی معلومه که اهمیت داره! اگه پلیس بگیرتش کل برنامه ریزیمون بهم می ریزه!
رو به پنجره سراسری اتاق و پشت به ما می ایسته. پرده طوسی رنگ رو کمی کنار می زنه و در همون حال می گه:
- اگه پلیس بیفته دنبالت می تونی بپیچونیش؟
تا حالا توی همچین موقعیتی نبودم و ولی با این حساب می گم:
- می تونم.
با اخم ظریفی همچنان به بیرون زل زده و معلومه داره با خودش سبک و سنگین می کنه.
- نه ازت خوشم اومد سر نترسی داری.
لبخند کمرنگی روی لب هام میاد ولی زود محو می شه. پرده رو رها می کنه و به طرف در قدم برمی داره:
- سیا سعی کن بیشتر تمرین ها همین جا باشه. تمرین های داخل شهریتونم حواست باشه به پست پلیس نخورین یا اگه خوردین خودت حلش کن.
هنوز کلمه آخر رو نگفته که از اتاق خارج می شه.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 20 مرداد 1397 ] [ 1:37 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب