,

#من_پسرم

#قسمت_37

 

آلاچیق از زمین فاصله داره و روی کفش نشستیم.
کتی اصلا با بودن توی جمعی که سه تا پسر توشن راحت نیست و صورت رنگ پریده ش هم تو ذوق می زنه. یکی از بستنی های روی میز رو جلوش می ذارم و قاشق رو به دستش می دم تا بخوره. اینجوری برگرده خونه مامانش سکته می کنه! میلی به خوردن نداره ولی سرش رو پایین می ندازه و مشغول می شه.
 توی چهره ی بچه ها نگاه می چرخونم:
- خب بچه ها نمی خواین بگین ما رو از کجا پیدا کردین؟
سیاوش بستنیش رو کنار می زنه:
- خیلی اتفاقی.
سری تکون می دم:
- صحیح! بعد اونوقت از کجا فهمیدین کتی با منه و من کی بهتون گفته بودم برین پیشش که خودم خبر ندارم؟
ماهان کمی به جلو خم می شه و با شیطنت خاصی نگاهی به کتی می ندازه:
- کاملا اتفاقی تو بغل هم دیدیمتون.
کتی از شرم سرخ و سفید می شه ولی من به شدت عصبی می شم؛ پس داشتن زاغ سیامون رو چوب می زدن!
کتی از اولش هم معذب بود و حالا جمع تر می نشینه و خودش رو بیشتر به سمتم می کشه.
دستم روی میز مشت می شه:
- خب؟
ایمان گوشیم رو به سمتم می گیره و با چشمکی می گه:
- تصمیم گرفتیم یکم شیطنت کنیم.
صاف می ایستم توی جام که کتی هم ترسیده بلند می شه:
- شوخی زشتی بود.
به کتی اشاره می کنم که هنوز هم بعد از دیدن من بدنش داره می لرزه:
- دختر مردم داره پس می افته، یه نگاه به صورت رنگ پریده ش بندازید!
کتی با صدای آرومی می گه:
- اشکال نداره؛ عصبانی نشو.
سیاوش از دستم می کشه:
- بشین بابا یکم جنبه داشته باش. تازه باید بهمون شیرینی هم بدی.
پوفی می کشم و می نشینم. لعنت به من که نمی تونم از این وضعیت خلاص بشم.
-بابت؟
نگاه همشون روی کتی ثابت می شه و نارین به جای همه شون حرف می زنه:
- بابت کتی جون.
دقیقا همون چیزی شد که دوست نداشتم بشه!
- جدی نیست.
ایمان سرفه ای می کنه و با دست هاش حالت بغل کردن  رو نشون می ده:
- فکر نکنم شوخی باشه. یکم جدی به نظر می رسید.
سیاوش تنها بستنی روی میز مونده رو به سمتم هل می ده:
- ولش کنید. بستنی تون آب شد.
قاشقی از بستنی رو به دهنم می ذارم: 
- خبر می دادین با هم بیایم؛ تنهایی خوش گذشت؟
اینبار ماهان جوابم رو می ده. 
- نارین هم بود گفتم باز به پر هم می خورین.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 20 مرداد 1397 ] [ 17:50 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب