,

#من_پسرم

#قسمت_33


 اسکیت هام رو در می آرم و بعد از پوشیدن کفش هام، داخل کیفم قرارشون می دم. عصبی و ناراحت از جام بلند می شم و
به عنوان آخرین جایی که نگشتم وارد یه محوطه فوق العاده تاریک و وحش آور می شم. تنها جایی که نزدیک قسمت وسایل ورزشیه پارکه و نگشتمش.
قدمی به جلو برمی دارم و صدای خرچ شکستن تکه چوب زیر پام باعث یکه خوردنم می شه. نفس حبس شده م رو بیرون می فرستم و بعد از چند ثانیه مکث به دل تاریکی می زنم و جلوتر می رم.
صدای خش خشی که از فاصله کمی می آد باعث می شه گوش هام تیزتر بشن و قدم هام محسوس تر. قدم هام رو محتاطانه برمی دارم و به طرف صدا می رم.
 با حفظ فاصله به بوته ای که از پشتش صدا می آد نزدیک می شم و سریع خودم رو به اون طرف بوته می کشونم. بخاطر نور چراغی که اون قسمت رو روشن کرده پسر بچه ای که خودش رو با دست هاش بغل کرده و مثل کرم توی خودش می لوله رو می بینم و آب دهنم رو قورت می دم.
 نزدیک تر می رم و بدون تعلل روی شونه ش می زنم که چشم های خمارش رو از هم فاصله می ده.
 باورم نمی شه پسر بچه ای که ده سال رو به زور داره چطور اینقدر خماره؟

مکثم که طولانی می شه چشم هاش روی هم می افته و بدون هیچ حرفی دوباره به خواب می ره.
محکم از شونه ش تکون می دم که با ناله ضعیفی به زور چشم هاش رو باز نگه می داره:
- چته؟ چی از جونم می خوای؟
- صدای جیغی چیزی این اطراف نشنیدی؟
تنها امیدم همین پسره چون موجود زنده ای که این اطراف نیست که
فحش رکیکی نثارم می کنه و با صدای خمارش می گه:
- برو بذار به درد خودم بمیرم. جیغ کجا بود، دیوونه.
از این بی اعتنایی نوچی عصبی ادا می کنم و خم می شم طرفش که دستی محکم روی شونه م کوبیده می شه و طبق عادتم که نسبت به حرکات پشت سرم حساسم از دستش می پیچونم و چند ثانیه بعد محکم به زمین می کوبمش. نفسم رو به بیرون فوت می کنم و به طرفش برمی گردم و با دیدن صورتش شوکه می شم.
 این اینجا چیکار می کنه؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 20 مرداد 1397 ] [ 17:54 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب