,

‌#من_پسرم

#قسمت_24


کارت بانکی رو به دستم می ده:
- کارت خانومتون جا مونده.
کارت رو می گیرم و سری براش تکون می دم.
عقب گرد می کنم که پیش کتایون برگردم ولی به محض چرخش روی پاشنه، با کتی رو به رو می شم.
لعنت به امروز! چرا مدام این اتفاق می افته...
دستش رو می گیرم و به سمت پله برقی ها می رم:
- خب، دیگه کجا باید بریم؟
با لبخند گشاد و دندون نمایی ویترون مغازه ای رو نشونم می ده و با چشمکی شیطون می گه:
- یه جایی می رم که تو رو راه نمی دن.
دست هام رو توی جیب شلوار کتونم فرو می برم و به اسم روی شیشه نگاه می کنم؛ با خوندن عنوانش پوزخندی روی لبم نقش می بنده:
- برو زود بیا.
مثل اینکه متوجه ناراحت شدنم شده. می ایسته و جدی می گه:
- ولش کن بعدا خودم تنها...
وسط حرفش می رم:
- زود برگرد عجله دارم.
- ولی آخه.
دستم رو پشت کمرش می ذارم و به داخل مغازه هلش می دم.
دست به جیب تکیه می دم به دیوار و پای راستم رو هم به دیوار می زنم و اخم ظریفی که مهمون صورتم شده.
توی فکر خودمم و عصبی از این واقعیت. راه فرارش چیه؟
 - برو کنار آقا مزاحم نشو.
با شنیدن صدای  کتایون، سرم به سرعت به سمت صداش می چرخه و پسری رو می بینم که سد راه کتی شده.
تکیه از دیوار می گیرم و عصبی به طرفش قدم برمی دارم. کتی مدام اصرار می کنه که پسره ازش دور بشه ولی پسره با خنده ی کریحش بیشتر توی راهش می پیچه و کاغذی رو توی دستش تاب می ده.
- چند می گیری؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 20 مرداد 1397 ] [ 19:21 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب