,

#من_پسرم

#قسمت_22

 

با اخمی ظریف و لحن شوخش می گه:
- چشم حَج آقا؛ برای دفعه بعد.
سری تکون می دم و به سمت ورودی پاساژ می رم:
- حالا هی من می گم و تو گوش نده.
- ول کن کیا من همیشه با تاکسی شخصی می آم؛ مشکلیم پیش نمی آد.
کنار هم قدم برمی داریم و وارد اولین مغازه مانتو فروشی می شیم.
به سمت مانتوی سفیدی می ره و با لمس پارچه ش می گه:
- خوبه به نظرت؟
نزدیک تر بهش می ایستم:
- نه، رنگ سفید نگیر.
مظلوم نگاهم می کنه:
- حالا امتحان کردنش ضرری نداره.
بدون توجه بهش مانتوی طوسی رنگی رو از رگال برمی دارم و به سمتش می گیرم:
- نظر من اینه، می خوای هر دو رو بپوش آخرش تصمیم بگیر.
سری به طرفین تکون می ده و با برداشتن مانتو ها به سمت پرو می ره.
از شیشه به بیرون خیره شدم که فروشنده صدام می زنه:
- آقا خانوم دارن صداتون می کنن.
چشم از محیط بیرون می گیرم و به سمت اتاق می رم. در پرو رو باز می کنم و با مانتوی سفید رنگ می بینیمش. با برق خاصی که توی چشم هاشه به خودش توی آینه ذل زده، نگاهم از بالا به پایین مانتو رو چک می کنه که کل هیکلش رو توش انداخته و بخاطر رنگ سفیدش لباس زیرش هم معلومه.
چشم ازش می گیرم:
- طوسی رو بپوش ببینیمش.
برای لحظه ای کل انرژیشش خالی می شه و با لب و لوچه ی آویزون  زیپ جلوی مانتو رو پایین می کشه. قبل از اینکه بتونم ازش نگاه بگیرم بخاطر نپوشیدن تاپ، چشمم به بدنش می فته. عصبی می شم و سریع چشم ها رو می بندم.
پشت می کنم بهش:
- مانتوت رو که پوشیدی بگو برگردم.
با صدایی که تعجب توشه موج می زنه می گه:
- باشه.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 20 مرداد 1397 ] [ 19:26 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب