,

#من_پسرم

#قسمت_21


در یخچال رو باز می کنه:
- حالا می خوام بزنم زیرش. حرفی هست؟
قبل از اینکه در یخچال رو ببنده نگهش می دارم:
- یعنی چی می زنم زیرش؟ حرف زدیم باهم.
شونه ای بالا می ندازه:
- می دونی که زورم می رسه؛ پس می گم این مدلی بیرون رفن قدغنه!
- یعنی چی مامان؟
بی خیال می گه:
- خیلی راحته حرفم؛ یعنی دیگه حق نداری لباس پسرونه بپوشی.
 در یخچال رو می بندم و مامان رو روی صندلی کنار دستم می نشونم؛ خم می شم طرفش:
- چرا لج می کنی؟
نیم خیز می شه:
-  حرفم همونیه که گفتم؛ وقتم رو نگیر کار دارم.
از شونه هاش فشار می دم و مجبور به نشستن می شه:
- این چه کاریه؟ هر مشکلی راه حلی داره.
ابروی چپش رو بالا می ده و دست به سینه خیره م می شه: 
- خب راه حلت رو می شنوم.
حرفی که می خوام بزنم شدنیه ولی قبولش برای مامان سخته؛ امیدوارم مثل قبل باهام راه بیاد.
 گوشه لبم رو به دندون می گیرم و شانسم رو امتحان می کنم:
-من می گم اگه مردم نمی تونن من رو دختری که مثل پسرها لباس می پوشه و رفتار می کنه قبول کنن؛ منم بشم پسرم.
ابروهاش بیشتر در هم گره می خورن و با لحن جدی اسمم رو صدا می زنه:
- نفس!
هوفی می کشم:
- باشه الان واضح می گم. ببین مامان می گم از وقتی که وارد محل شدیم همه من رو با لباس پسر دیدن، خب وقتی نفهمن من دخترم پس حساسیتی هم به کار هام نشون نمی دن. تا حالا دختر داشتین و باید در مورد کارهاش به بقیه توضیح می دادین ولی حالا اگه همه من رو به اسم کیا بشناسن همه چیز حله.
حرف هام تموم می شه و با تعلل نگاهم رو به نگاهش می رسونم. تردید رو توی چشم هاش می بینم و نمی دونم می خواد چیکار کنه. چند لحظه فقط در سکوت نگاهم می کنه و تاسف رو از نگاهش می خونم. چقدر حرف نگاهش سنگینه.
 این ماجرا از اولشم براش سخت بود و حالا سخت تر هم شده.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 20 مرداد 1397 ] [ 19:27 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب