,

#من_پسرم

#قسمت_10

 


با هم به سمت رختکن  می ریم و مشغول عوض کردن لباس هام می شم. مقنعه و مانتوم رو در می آرم که آرزو وارد رختکن می شه. دستم به سمت دکمه بالایی پیراهنم  می ره و قبل از اینکه بتونم دکمه رو باز کنم، آرزو خودش رو توی بغلم می ندازه: 
- کجا بودی این مدت، دلمون واست تنگ شده بود؟
دختره ی احمق فکر کرده که نمی دونم به خاطر شباهتم به دوست پسرش اینجوری پریده بغلم! اونم به بهانه ی غیبت دو هفته ایم! محکم دستش رو دور کمرم حلقه کرده و بخاطر کوتاه بودن قدش سرش روی سینه امه، بعد از چند ثانیه که گذشته هنوز سفت چسبیده بهم، دستش رو از دورم باز می کنم و بب به عقب هل دادنش به حالش نگاه می کنم، انگار اصلا اینجا نیست!
- هوی، یابو! کجایی؟ خوش گذشت؟
گیج سرش رو به طرفین تکون می ده به معنای اینکه منظورم رو نفهمیده. دستم روی دکمه پیراهنم قرار می گیره ولی منصرف می شم و پوفی می کشم و رو به آرزویی که هنوز اینجا ایستاده و گیج و منگ نگاهم می کنه دستی تو هوا تکون می دم:
- برو بیرون می خوام لباسم رو عوض کنم.
قیافه ش جمع می شه و می گه:
- چیکارت دارم خب عوض کن!
- صد تا پسر این جا وایساده باشن عوض می کنم ولی جلوی تو یکی نه. برو بیرون.
رو به کتی می گم:
-کتی این رو بفرست بیرون می دونی که اعصاب ندارم می زنم ناکوتش می کنما.
کتی به طرف آرزو می ره و من پشت بهش دکمه هام رو باز می کنم و وقتی از بیرون رفتنش مطمئن می شم از تنم خارجش می کنم.
لباس هام رو که تعویض می کنم کتی کنارم می ایسته.
خم می شم بند کفش هام رو ببندم و همزمان می گم:
- کتونی، این چش بود باز هوایی شده؟
دست به سینه می شه و می گه:
-  اولا که کتونی و مرض بعدشم یه هفته ست بنیامین محلش نمی ذاره، اینم کلا تو لاک خودشه.
کمر راست می کنم و می گم:
- پس بگو چشه باز اومده طرف من. یکی دیگه بهش سرویس نمی ده من باید جور ش رو بکشم.
با هم می رسیم به در رختکن و کتی می گه:
-حالا تو چرا اینجوری زدی تو پرش؟ خو لباست رو عوض می کردی دیگه.
بر می گردم طرفش و صورتم رو جمع می کنم:
- من جلو هر کسی لباس عوض کنم جلو این نمی کنم، ندیدی چه جوری داشت نگاهم می کرد؟ بدتر از صد تا پسر هیز چشم هاش کارمی کنه. حالمم بهم زد، دختره ی چندش می دونه بدم میاد بعد هر بارم که که می بینتم بغلم می کنه.
سری تکون می ده و با هام پشت تور قرار می گیریم.
بخاطر شخصیتم زیاد با دخترها کنار نمی آم و تنها دختری که حکم دوست رو برام داره کتیه که اونم چیزایی که روشون حساسم رو رعایت می کنه. تنها دختری که اجازه داره منو بغل کنه کتیه چون برعکس بقیه شون وقتی بغلم می کنه من رو نفس می بینه نه کیا.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 20 مرداد 1397 ] [ 19:42 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب