,

بسم رب الکعبه*

#من_پسرم

#قسمت_1


#آهی 


رو به روی جسد بی جون دختر روی پا می نشینم و هم چنان که نگاهم به چشم های باز مونده شه می گم:
- چی شد سام؟
جام شرابش رو سر می کشه و قهقه مستانه ش توی اتاق می پیچه:
- خلاف قوانین عمل کرد.
دستی به چشم های دخترک بیچاره می کشم و پلک هاش رو روی هم می ندازم و با فشار دستم به سر زانوهام سر پا می ایستم:
- چرا یه فرصت بهش ندادی؟ می ذاشتی خودش رو نشون بده بعد تصمیم می گرفتی.
شراب داخل جام رو توی صورتم می پاشه و  توی همون عالم مستی عصبی می شه:
- نگفتم دخالت ممنوع!
پوفی می کشم و سرم رو به طرفین تکون می دم:
- باشه رئیس. من می رم به بقیه کارها برسم، هر وقت حالت خوب شد خبرم کن.
بی خیال سام برای رسیدگی به کار بچه ها، به سمت پیست اتومبیل رانی می رم؛ نمی خوام اتفاقی که برای سرینا افتاد برای بقیه شون هم بیفته. سام با هیچ کس شوخی نداره؛ هیچ کس.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 20 مرداد 1397 ] [ 19:53 ] [ N.rostami)entezar) ] [ ]

آخرین مطالب